درآیات 45 تا 52 سورة انعام ( صفحة 133) قرآن بعد ازگفت و گو با گمراهان و بیان راههایی برای بیدار ساختن آن ها، در آیة 50، نهیبی تکاندهنده میزند.
پایان آیة 50 میفرماید:
«هَل یَستَوِی الأعمی وَ البَصیر؟ أ فَلاتَتَفَکَّرون»؛
«آیا افراد نابینا و بینا همانندند؟و آن ها که چشم اندیشه و عقلشان بسته است، با کسانی که حقایق را بهخوبی میبینند و درک میکنند، برابرند؟ پس چرا فکر نمیکنید؟»
درحقیقت، اینآیه، نمونهای از آیات قرآنی است که مکرّراً تشویق و ترغیب به تفکّر میکنند.
اینحدیث از امام ابوالحسنِالرّضا(ع) نقل شده که لَیسَتِ العِبادَهکَثرَهَ الصِّیامِ وَ الصَّلاه إنَّمَا العِبادَهکَثرَهُ التَّفَکُّر فی أمرِ الله؛
عبادت نماز و روزة زیاد انجام دادن نیست، عبادت، همانا زیاد اندیشیدن در نظام آفرینش و آثار خداست. که سبب افزایش معرفتگردد.
تفکّر آن چنان در بالابردن ارزش عبادت مؤثّر استکه امام(ع) با کلمة إنَّما که به معنی «فقط وفقط» میباشد، عبادت را منحصر در تفکّر نشان داده که گویی عبادت، جز تفکّر چیز دیگری نیست. و این، احتمالاً از آن نظر است که عبادت، یعنی انسان تمام وجود خود را در راه خدا بهکار اندازد؛
امّا در تفکّر، آن چه که بهکار میافتد، عقل استکه برترین بخش وجود انسان است و یقیناً عبادت عقل بالاترین انواع عبادات خواهد بود تا آن جا که امام(ع) فرمود:
إنَّمَا العِبادَهکَثرَهُ التَّفَکُّر فی أمرِ الله؛
عبادت، منحصراً زیاد اندیشیدن دربارة امر خداست.
که سبب زیاد شدن معرفت و مَحَبّت و اطاعت میشود و به سایر عبادات، روح میدهد و آن ها را در دنیا و آخرت انسان ثمربخش میگرداند.
و لذا فرمودهاند: فِکرُ ساعَهٍ خَیرٌ مِن عِبادَهِ سَنَهٍ؛ زمان اندکی اندیشیدن، در اثرگذاری بر روح انسان، از عبادت یک سال، (و در حدیث دیگری از عبادت هفتاد سال) برتر است.
از مرحوم شیخ انصاری(ره) نقل شده که در جواب کسیکه سؤالکرد: آن، کدام تفکّر است که لحظهای از آن، برتر از هفتاد سال عبادت است؟
فرمود: تفکّر حرّبنیزید ریاحی در صبح روز عاشورا که چند لحظه اندیشیدن، او را از لشگر عمر بن سعد جدا کرد و به لشگر امام حسین(ع) انداخت؛ از جهنّم بیرون کشید و میان بهشت افکند.
در حدیثی از رسول خدا (ص) منقول است: یا عَلی لا فَقرَ أشَدُّ مِنَ الجَهل وَ لا عِبادَهَ مِثلُ التَّفَکُّر؛
ای علی، هیچ فقری شدیدتر از جهل و هیچ عبادتی مثل تفکّر نیست؛
کَلِمَهُ حِکمَهٍ یَسمَعُهَا المُؤمِن، خَیرٌ مِن عِبادَهِ سَنَهٍ؛
یک کلمة حکمتآمیز که یک انسان مؤمن بشنود، در ترقّی دادن روح او، از یک سال عبادتِ بدون تفکّر بهتر است.
چون بر اثر شنیدن آن یک کلمه، عقلش بهکار میافتد و روحش متحوّل میگردد و در نتیجه برترین عبادات انجام میگیرد و به سایر عبادات نیز روح میبخشد و آن ها را نتیجه بخش میگرداند.
در همین یک جملة نورانی رسول خدا (ص) بیندیشیم که چه حکیمانه است:
یا عَلی لا فَقرَ أشَدُّ مِنَ الجَهل وَ لا عِبادَهَ مِثلُ التَّفَکُّر؛ ای علی، هیچ فقری شدیدتر از جهل و هیچ عبادتی مثل تفکّر نیست.
ما مردم، بیپولی و تهیدستی از ثروت دنیا را شدیدترین فقرِ میدانیم و مدام بهخاطر کمی درآمد و نداشتن خانه و ماشینِ دلخواهِ خود، با غصّه و غم بهسر میبریم.
امّا وقتی به پول فراوان و مسکن و ماشین عالی میرسیم، غرق در سرور و فرح میشویم و داشتن آن ها را مایة بزرگی و شرف برای خود میدانیم و حال آن که چه بسا از معارف و احکام دینی خود، آگاهی چندانی نداریم.
ولی رسول خدا(ص) فرمودهاست:
لا فَقرَ أشَدُّ مِنَ الجَهل وَ لا عِبادَهَ مِثلُ التَّفَکُّر؛
آن چه که فقر به معنای واقعی است، فقر علمی، یعنیآگاهی نداشتن از معارف دینی و احکام الهی است، نه فقر مالی، یعنی نداشتن پول و خانه و ماشین.
آیا این، نقص و عیب و ننگ انسان نیست که یک موجود زندة دارای عقل و شعور، با مشتی پول و آهن و آجر و سیمان به موجودات مردة بیعقل و شعور، فخر بفروشد و گوهر بسیار گران بهای عمر خود را که باید در راه رسیدن به کمال مطلق و رسیدن به حیات ابدی و سعادت جاودانه بهکار اندازد، در راه بهدستآوردن مشتی آهن و سنگ تباه سازد؟!
تو به قیمت، ورای هر دو جهانی چهکنم قدر خود نمیدانی
و این انحراف از مسیر سعادت و افتادن در مسیر شقاوت نیز علتی جز بی تفکّری و نیندیشیدن در باره ی آغاز و انتهای عالم ندارد.
و لذا قرآن کریم که برای تربیت انسان، با بیانات گوناگون، از جمله در همینآیة 50 ،آدمیان را دعوت به تفکّر و اندیشیدن در نظام آفرینش میکند و میفرماید:
«أ فَلا تَتَفَکَّرون»؛
«پس چرا نمیاندیشید؟»
حاصل این که، انسان، در اصل خلقتش، دارای عقل و فکر آفریده شده تا با نیروی تفکّر، آفریدگار خود را بشناسد و با اطاعت امر او، به سعادت ابدی نایل گردد که فرمودهاند:
اَلعَقل ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمان وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان؛